امام زاده داوود
عزیزم یه 1 هفته ای هست نیومدم خاطراتتو بنویسم. سه شنبه یعنی پریروز با مامان جون از طرف کاروان قرانشون رفته بودیم امام زاده داوود و کلی خوش گذشت. و شما چند تا جا سوییچی دختر شگفت انگیز و بت من و توپ خریدی و کلی رفتیم حرم دعا کردیم برای سلامتی آقا جون و نماز خوندیم و رفتیم بیرون ناهار خوردیم و عصری برگشتیم و شب هم با عزیز شام خونه مامان جون بودیم و شب شما نیومدی خونه و پیش مامان جون مونده بودی تا دیروز شب که بابایی اومد آوردتت .شیطون بلا ...
نویسنده :
مامی جون
16:14